|
اولین لوسیون بعد از اصلاح الوئه ورا در جهان (اسپانول) قیمت: 50000 تومان | لوسیون مرطوب کننده پوست بدن آلوئه ورا اسپانول یک مرطوب کننده عالی پوست که باعث تازه و جوان شدن پوست می گردد. موارد استفاده : این لوسیون بهترین نتیجه را برای درمان جوش و تاول و قرمزی پس از اپیلاسیون دارد. شما می توانید با استفاده از این لوسیون پس از اپیلاسیون بدن و دست ها به وسیله تیغ به سرعت سلول های آسیب دیده پوست را ترمیم کرده و شادابی و طراوت را به ان بازگردانید. همچنین در صورت انجام اپیلاسیون با اپی لیدی و یا موم، این لوسیون می تواند با کمک به بسته شدن منافذ باز شده پوست در اثر بیرون کشیده شدن موها، از ایجاد جوش و تاول و قرمز شدن پوست جلوگیری نماید. طریقه استفاده : پس از اپیلاسیون مقداری از کرم را بر روی پوست بمالید و تا کاملا جذب پوست گردد. این افتر شیو در بطری 500 میلی لیتری عرضه می گردد که تقریبا برای یک سال کامل کفایت می کند. این محصول تولید سال 2010 بوده و تا سال 2015 تاریخ اعتبار دارد شرکت تولیدی اسپانول در سال 1903 میلادی در کشور اسپانیا آغاز به کار کرده است. این شرکت با تولید محصولات بهداشتی و عطر های فوق العاده خود به اوج شهرت در سراسر اروپا دست یافت و امروزه با استفاده از پیشرفته ترین آزمایشگاه ها و متخصصین پس یک قرن تولید همچنان در صدر تولید کنندگان محصولات آرایشی بهداشتی اروپا قرار دارد. افتخار داریم مجموعه محصولات بسیار با کیفیت و درجه یک شرکت اسپانول را با کمترین قیمت ممکن و در حد قیمت فروشگاه های بزرگ اروپا در اختیار شما قرار دهد. لوسیون مرطوب کننده پوست بدن آلوئه ورا اسپانول درمان جوش و تاول و قرمزی پس از اپیلاسیون افتر شیو گیاهی برای بدن و دست تولید شرکت اسپانول با بیش از یک قرن سابقه تولید در کشور اسپانیا دارای مجوز وزارت بهداشت ایران به شماره 728/16 تولید سال 2010 بوده و تا سال 2015 تاریخ اعتبار دارد این افتر شیو در بطری 500 میلی لیتری است برای یک سال کامل کفایت می کند مخصوص استفاده پس از اپیلاسیون |
|
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 23 / 10 / 1391برچسب:خرید,اینترنتی,آنلاین,کالای پستی,اولین, لوسیون ,بعد, از ,اصلاح, الوئه ورا, در ,جهان, (,اسپانول, :: 11:33 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
پودر از بین برنده بوی بد پا ساخت انگلستان قیمت: 20000 تومان | این پودر دارای مواد طبیعی و معدنی و معطر کننده ای است که خیلی سریع بوی بد پا را که بدلیل فعالیت باکتریها بوجود می آید از بین می برد. تفاوت آن با نمونه های موجود در بازار عدم وجود آلمینیوم در ترکیبات آن است. این ترکیب در غالب پودر های موجود در بازار وجود که مصرف طولانی آن برای سلامتی مضر است و این محصول بدون این ترکیب سمی می باشد دارای مواد طبیعی و معدنی و معطر کننده آنتی باکتریال بدون ترکیبات سمی محصول انگلستان درمان قطعی بوی بد پا |
|
ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 / 10 / 1391برچسب:خرید, اینترنتی, پودر, از ,بین ,برنده ,بوی, بد, پا, ساخت, انگلستان, با, کیفیت, عالی, :: 11:35 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
نگران کفش های کهنه ام بودم یکی را دیدم پا نداشت...
در هر شرایطی از زندگی میشه شاد بود .
با هر مشکلی به راحتی میشه کنار اومد .
دوستان تحت هیچ شرایطی روحیتون رو نبازید .
حتی اگه مجبور باشید برای نگه داشتن سلامتیون یک روز در میون آمپول بزید .
آدمهای با روحیه رو تحسین میکنم و سعی میکنم از روشون الگو برداری کنم .
به امید روزی که من هم بتونم الگوی خوبی باشم . «گر چه هستم
من به آمار زمین مشکوکم تو چطــــــــــور؟
اگر این سطح پر از آدمهاســـــــــــــــــــــت
پس چرا این همه دلها تنهاســـــــــــــــت؟
بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنهانیست؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهاینـــــــــــــــــــــــــــــد
من که در تردیدم تو چطور؟
نکند هیچکسی اینجا نیســـــــــــــــــــــــــت
گفته بود آن شاعر :
هر که خود تربیت خود نکند حیوان است
آدم آنست که او را پدر ومادر نیســـــــــت
من به آمار،به این جمــــــــــــــــــــــــــــع
و به این سطح که گویند پر از آدمهاست
مشکوکم
نکند هیچکسی اینجا نیســــــــــــــــــــت
من به آمار زمین مشکوکــــــــــــــــــــم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
من که می گویم نیست
گر که هست دلش از کثرت غم فرســـــــوده ست
یا که رنجور و غریــــــــــــــــب
خسته ومانده ودر مانده براه
پای در بند و اســـــــــــــــــــیر
سرنگون مانده به چــــــــــاه
خسته وچشــــــــــــم به راه
تا که یک آدم از آنچا برسد
همه آن جا هستــــــــــند
هیچکس آن جا نیست
وای از تنـــــــــــــــــــــــــها یی
همه آن جا هستـــــــــــــــند
هیج کس آنجا نیســـــــت
هیچکس با او نیســـــــــت
هیچکس هیچکـــــــــــــس
من به آمار زمین مشکوکم
من به آمار زمین مشکوک
چه عجب چیزی گفت
چه شکر حرفی زد
گفت:من تنهایم
هیچکس اینجا نیست
گفت:اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
اندر این تنهایی
به خدا می شکنم به خدا می شکنم
من به آمار زمین شک دارم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:وای, از ,این, تنهایی,,,, , :: 10:15 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
یكی از دوستان ما 13 تجربه ناب برای موفق شدن در سازمانهای دولتی در ایران رو كشف كرده. در صورتی كه كارمند دولت هستید حتما از این تجربیات استفاده كنید:
1. در یك سیستم دولتی؛ سعی كنید "لال بودن" را تمرین كنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.
2. در یك سیستم دولتی؛ هیچگاه كارمندان را با یكدیگر مقایسه نكنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.
3. در یك سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نكشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد!
4. در یك سیستم دولتی؛ می توانید با كارهای كم و كوچك، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط كافی است "زبان" خود را تقویت كنید!
5. در یك سیستم دولتی؛ ممكن است كه هر چه بیشتر كار كنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.
6. در یك سیستم دولتی؛ با اشكالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر اینصورت یك مشكل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشكل، شما هستید!
7. در یك سیستم دولتی؛ اشتباهات یك مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یك مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند كرد.
8. در یك سیستم دولتی؛ با انجام كارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلكه برای اینكار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط كافیست همیشه میز كارتان را منظم نگه دارید!
9. در یك سیستم دولتی؛ اضافه بر كارهای معمول كار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.
10. در یك سیستم دولتی؛ همیشه حرفها و (فرمایشات) مدیرتان را تایید كنید، حتی اگر از نظر او "ماست، سیاه باشد!"
11. در یك سیستم دولتی؛ تنها كاری كه واجب است سریع انجام دهید، كاری است كه مدیر شما شخصا از شما خواسته است.
12. در یك سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای كه می تواند شما را وادار به كار كند "كسب روزی حلال" است.
13. در یك سیستم دولتی؛ آسه برو، آسه بیا، كه گربه شاخت نزنه؛ مگر اینكه با گربه نسبتی داشته باشید.
کجا بــودي وقتي برات شکستـم يخ زده بود شـاخه گُل تو دستـــم
کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد
کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات شبا نشستم به هواي چشمـــات
کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم
ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم هــر چــي که باورت نميشه ديـدم
کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم
کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت خون جاي گريه از چشام ميـريخت
کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد
کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
خنده واسه هميشه از لبـام رفت
رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت
طبق دیدگاه الفرد ادلر سبک زندگی افراد توسط جامعه و بر اساس ترتیب تولد فرزندان اول و دوم و سوم و... شکل می گیرد . سبک زندگی یعنی فرد الگوی منحصر به فرد از ویژگی ها و رفتار ها و عادت ها را که باعث می شود فرد روال خاصی را پیگیری کند را سبک زندگی نامیده که هر فرد با اراده ازاد خودش مناسب ترین سبک زندگی را تعیین می کند و این جریان از سن 4 و 5 سالگی تثبیت می شود .
بر اساس سبک زندگی به 4 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند :
1_ تیپ سلطه گر : معمولا فرد بدون توجه به خواسته دیگران عمل می کند و رفتار ضد اجتماع دارد و جامعه ستیز است .
2_ تیپ گیرنده : ادم هایی که از مشکلات فرار می کنند و سعی می کنند خشنودی دیگران رو بدست بیارند و بیشتر افراد از این دسته اند .
3_ تیپ اجتناب کننده : این افراد با مشکلات رو به رو نمی شوند و هیچ تلاشی هم برای حل مشکلات نمی کنند .
4_ تیپ سودمند اجتماعی : این افراد با دیگران کنار می ایند و به نیاز های دیگران احترام می گذارند و علاقه اجتماعی رشد یافته ای دارند .
من خودم مخلوطی از 2 و4 هستم،شما چی؟
همانطور که از خوردن غذای مانده و فاسد پرهیز میکنید از جذب کردن و بلعیدن حرفهای مفت و مزخرف پرهیز کنید. نگذارید حرفهایی که به نظر خودتان صحیح نمیآید و چرند است، ذهنتان را خراب کند و باعث شود که دچار تهوع فکری شوید.
اگر دلخورید بیان کنید. اگر میترسید ترستان را به زبان بیاورید. گریه دارید؟ گریه کنید. ناراحتی ها را باید ابراز کردو گرنه بعدها می شود کابوس. می شود تیک عصبی، تنگی نفس، خارشِ تن. می شود دسیسه چینی و بهانه جویی. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکان دادن.
نگذارید کسی اعتماد به نفس شما را خدشه دار کند. با نگاه، با لبخند معنی دار، با کنایه، با حرف و طعنه. سعی کنید به خودتان ایمان بیاورید. با خودتان صلح کنید.
خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید. چهره تان را، اندامتان را. آشتی با خود آغاز
زندگیست.
از گذشته فرار نکنید و آن را بپذیرید. با خود مهربان باشید و اشتباهات و غفلت ها را به خودتان ببخشید. نگذارید ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازد. در نقش قربانی رفتن گاه برای بعضی میشود همه ی محتوای زندگی شان. سالها در عزای خود می نشینند و هیچ چیز هم تغییر نمیکند. از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید و در سوگ روزهای خوب
از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذابتر از زمان حال نیست.
از خودتان به اندازی توانایی تان انتظار داشته باشید. سعی کنید حد توانایی تان را بشناسید.
بیشتر ما حد توانایی خود را نمیشناسیم و به همین خاطر همیشه از حد توانایی خود فراتر میرویم. ممکن هم هست در کاری موفق بشویم اما چون از توان خود بیشتر مایه گذاشته ایم، زود دچار خستگی و دلزدگی میشویم.
آدم گاهی میرود توی نقشهایی که نقش واقعی خودش نیستند و از من واقعی اش خیلی فاصله گرفته اند. بهتر است دیگران شما را نپسندند تا اینکه هر روز به جای خود در آینه چهره ی کسی را ببینید که از شما سوال میکند:
راستی تو کی هستی؟
گفته هایی بسیار ارزشمند از زبان چارلی چاپلین:
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد...
امیدوارم که تک تک این جملات رو برای خودمون الگو کنیم و با عشق زندگی کنیم.
پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم !
یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین میانداخت و هی میگفت گوگوری مگوری ، یهو لباسش خیس شد !
چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم و در حالیکه او گریه میکرد ، من میخندیدم ! نمیدانم چرا ؟!
هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !
نه سالگی در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم ولی انداختم پای !!! پسز همسایه دیگرمان ! بنده خدا سر شب یک کتک مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد که شیشه همسایه را نشکند و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من !!!
دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر چندین و چند منفی انضباط گرفتم ! البته به محض اینکه به اخلاق ایشان آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !
هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد ( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!
بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک کاردانیام را که هنوز نیمیاز واحدهایش مانده بود تا پاس شود ، به من داد !!!!
بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند باید یک شغل پردرآمد داشته باشی . رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ، گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!
سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون که در ترشی قرار داشت ! قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری و عقد و بله برون و ... رو گذاشتیم !
چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا که میخواست بره کلاس اول ، دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا میخوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !
شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم و حالا باید دندان مصنوعی میخریدم . به علت اینکه حقوق بازنشستگی ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمیداد ، دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !
هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ، پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمیدادند
هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !
نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ، زیادی حرف میزدند و فردای همین حرفهای زیادی بود که به طور نا بهنگامی خدا بیامرز شدم !!!
از زرتشت سوال کردند........
زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟
فرمودند:
1- دانستم کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم.
2- دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم .
3- دانستم که رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم.
4- دانستم پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم...
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد...
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است!
آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند!!!
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!!
من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!!
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟!!!!!!
چطور میتوانی؟! من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟!
پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد...!
در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فکر می کنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!!
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد.
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :
اگر بسیار كار كند، میگویند احمق است !
اگر كم كار كند، میگویند تنبل است!
اگر بخشش كند، میگویند افراط میكند!
اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است!
اگر ساكت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر زبانآوری كند، میگویند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاكاراست!!!
و اگر نكند میگویند كافراست و بیدین .....!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز ازخداوند نباید ازكسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
***FOR MY BEST FRIEND***
لارشفوكو:
انسان هيچوقت بيشتر از آن موقع خود را گول نميزند كه خيال ميكند ديگران را فريب داده است.
نيچه:
اگر بتها را واژگون كرده باشي كاري نكردهاي، وقتي واقعاْ شهامت خواهي داشت كه خوي بتپرستي را در درون خويش از ميان برداري.
تولستوي:
فرق انسان و سگ در آنست كه اگر به سگي غذا بدهي هرگز تو را گاز نخواهد گرفت.
نيچه:
آنكه ميخواهد روزي پريدن آموزد، نخست ميبايد ايستادن، راه رفتن، دويدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نميكنند
كريستوفر مارلو:
مرا دوست بدار،اندكي ولي طولاني
پابلو نرودا:
هيچ شعري شاعر ندارد، هر خوانندهي شعري شاعر آن لحظهي شعر است.
ولتر:
شما ممكن است بتوانيد گلي را زير پا لگدمال كنيد، اما محال است بتوانيد عطر آنرا در فضا محو سازيد.
آنتوان سنت اگزوپري:
نگاهت رنج عظيمي است، وقتي بيادم ميآورد كه چه چيزهاي فراواني را هنوز به تو نگفتهام
رنه دكارت:
در بين تمامي مردم تنها عقل است كه به عدالت تقسيم شده زيرا همه فكر ميكنند به اندازه كافي عاقلند.
جورج برنارد شاو:
مدتها پيش آموختم كه نبايد با خوك كشتي گرفت، خيلي كثيف ميشوي و مهمتر آنكه خوك ار اين كار لذت ميبرد
جيمي هندريكس:
وقتي «قدرت عشق» بر «عشق به قدرت» غلبه كند، دنيا طعم صلح را مي چشد
هرمان هسه:
اگر از كسي متنفري از قسمتي از خودت در او متنفري، چيزي كه از ما نيست نميتواند افكار ما را مغشوش كند
وقتی به دنیا نگاه میکنم، بدبینم ولی وقتی به مردم نگاه میکنم، خوشبینم.
آدم فرهیخته کسی است که یاد گرفته باشد چگونه یاد بگیرد و تغییر کند.
جوهر و ذات خلاقیت، تازگی و نو بودن آن است و در نتیجه، ما استانداردی برای قضاوت دربارة آن نداریم.
تجربه برای من بالاترین اولویت را دارد. معیار صحّت و اعتبار هر چیز، تجربة خود من است. نظرات افراد دیگر، و حتّی ایدههای خودم نیز به اندازة تجربیاتم اعتبار ندارند.
برای کسی که کاملاً در برابر تجربیات جدید راحت (باز) است و حالت تدافعی نمیگیرد، هر لحظه، میتواند سرشار از تازگی باشد.
در ابتدای کارم این سؤال را از خود میپرسیدم که: «چگونه میتوانم این فرد را درمان کنم یا تغییر دهم؟» اکنون این سؤال را بدین صورت تغییر دادهام که: «چگونه میتوانم رابطهای با این فرد برقرار کنم که او بتواند از این رابطه برای رشد شخصی خودش استفاده کند؟»
من رفتهرفته به یک نتیجهگیری بدبینانه و منفی دربارة «زندگی خوب» رسیدهام. به نظرم میآید که زندگی خوب یک شکل ثابت ندارد، بلکه یک فرآیند است. یک جهت است، نه یک مقصد.
|
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(
تبادل لینک هوشمند ابتدا ما را با عنوان زندگی همراه عشق و آدرس 2nyabaeshg.mahtarin.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر بنویسید.
|